یادداشت ها
یادداشت ها

یادداشت ها

دلتنگیهای من

عالم و آدم هم دور و برت باشند ولی گاهی دلت تنهاست. دلت برای بعضی چیزها تنگ میشه.آدمهای مهربان را بیشتر دوست میداری.دلت برای آغوش مادرت تنگ میشه.هر سال این موقع کرونا نبود.ما تا پاسی از شب برای فردا که اربعین بود غذا و خوراکی ها را آماده میکردیم.

مامان که به آرزویش رسید.نوکری اهل بیت ، او را به آرزویش رساند.من دلتنگ اویم و نمی دانم با دلتنگی های وقت و بی وقتم چه کنم.

یعنی میشه کرونا از بین بره ، ما دوباره بتونیم به زیارت آقا امام حسین علیه السلام بریم.دلم تنگت آقا ، یعنی تو از هیچی خبر نداری....

شما که گفته اید ما از همه چیز شما باخبریم.یعنی آقا تو این یکسال نمی دانی به کره زمین چه میگذرد.آدمها پر از درد و رنج هستند.

از خودم میپرسم ، حکمت این همه آزمون بر زمینیان چیه؟

یعنی زمین رنگ خوشی را خواهد دید.....

با خودم میگم ای خدا ، تو از غم ها و غصه های من باخبری ، تو زندگیم را تدبیر کن.دلم یک کسی رو میخوادکه بتونم بهش تکیه کنم و باعث آرامشم بشه.آدمهای این طوری کم پیدا میشن.آدمهایی که خود خودشون باشن.مهربان ، صادق ، زلال و عمیق .شاید خودم اینطور نباشم ولی میدونم که خدا کمکم میکنه که اینطوری باشم.