یادداشت ها
یادداشت ها

یادداشت ها

دوست داشتن

گاهی اوقات آدم ، کسانی را دوست داره و داشته که دستش هم به اونها نمی رسه.فقط می تونه دلش را پرواز بده ، امید داشته باشه که خدا که داننده غیب هست اون پیام محبت و دوستیش را به اون خیلی دور و خیلی نزدیک برساند.شاید آن فرد که هم دلمون تنگ است ، دلش تنگ باشد ، نسیم محبت و دل تنگی او را حاضر کند.دنیا ، سرای محدودیت است.شاید هم ما آنقدر مجهز به اسباب عالم معنا نباشیم.ولی همین که دل تنگ می شیم و اشک از گوشه چشممون می ریزد ، نشون می ده که ارتباط گرفته ایم.در هر حال آدمیزاد و همین قلب گوشتی که گاهی در بین سینه اش امانش نمی دهد ، بهانه گیر است.دلش تنگ می شود.می خواهد که آن کس را که دوست داشته و آن کس یک زمانی عزیز دلش بوده و حالا از او اثری نیست .می خواهد آن کس در مقابلش قرار بگیرد ، دستانش را ببوسد و هر کاری که می تواند برایش انجام دهد ولی دنیا دنیایی نیست که بتوان کاری کرد ، بعضی چیزها غیر قابل برگشت است.به همین خاطر دنیای فانی نام گرفته است.کاش آدمیزاد این همه قصه را از زمان خلقتش تا زمانی که بشر روی کره زمین به سر می برد برای نسل بشر رقم نمی زد و در جایگاه قشنگ و زیبای فردوس که مکان اصلی انسان بود، می ماند و فریفته دنیای فانی و کم رنگ دنیا نمی شد که دائما در حال تغییر است.

مهربان جان ،می دانم که می دانی دلم تنگ است.دنیای تو خیلی بزرگ است.به عظمتت بزرگم کن ، قلبم ، روحم ، دلم ، دنیایم را و امیدم را به خودت که غیر از تو امید بستن بیهوده بوده و هست.

عزیزانم را آرامش بده و طعم دوست داشتن و دوست داشته شدن را نصیبشان کن و عشق خودت را در زندگیشان ساری و جاری کن.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد