یادداشت ها
یادداشت ها

یادداشت ها

خودم را در شما یافتم.

می شود تمام وجودت را برای کسی بزاری ولی او ، وجودت را کافی نداند.؟ وقتی با تمام وجودم و قلبم به سوی شما آمدم ، روحم با تمام قوایش درک کرد که شما او را با همه کم و کاستی هایش پذیرفته اید.گاهی هم شد که پشت پنجره ات روحم محبوس شد و جلوتر نرفت.نمی دانم شاید دلم گنجایش نداشت.شاید هم روحم چیزهایی دیده بود که به جسمم اجازه ورود نداد.بسیار شده که خیلی چیزها و افراد را پس زده ایم.به خاطر اینکه روحمان چیزهایی می داند که جسممان از درک اون قاصر است.

کبوتر دلم ، پر می کشد.کاش قفس جسمم بگشاید و روحم من را به ژرفای ناشناخته ها و نادانسته ها برساند.

در هر حال خودم را در شما یافتم.اندازه اون رو نمی دونم ولی یافتم که شما زلال هستید ، دلم را به شما گره زدم.هر وقت تنها بودم ، دلم با یاد شما آرام گرفت.


هیچ بدی و خوبی در این دنیا فراموش نمیشه.

هر وقت یادت می آد که فلان کس فلان کار را در حقت کرد ، با اینکه خودت هم اون کار فرد مقابل را بدون جواب نگذاشته ای ولی آتیش مغز استخونت را می گیره به طوری که تا ساعتها میخوای پوستش را بکنی.ولی می دونی که کسی هست که به حساب کتاب آدمها رسیدگی میکنه و تا حالا هم بی جواب نگذاشته.تنها راهش فراموشی و بدونی که اون آدم هم گیر آدم بدتر از خودش خواهد افتاد به همین سادگی و راحتی.....

کائنات معلم خوبیست.


سایه ها هم آموختنی هستند.

درگیر بازی آدمها نشویم.آدمها گاهی خودشان هم می دانند که بیهوده دست و پا می زنند.

خدا نکند به کسی بیش از ظرفیتش بها دهیم.دیگر خودش هم خودش را نمی شناسد.

خوبی که از حد بگذرد ، نادان خیال بد کند.

گاهی از زمانه می نالیم ، غافل از آنکه آدم های آن ،زمانه را بد کرده اند.خصوصا آنها که بیش از حد به اونها خوبی کرده ایم.گاهی باید بد بود تا طعم خوبی یک سری را اذیت نکند.


آدمهای الکی

از دور به مسیری که می روی نگاه کن.آدمهای الکی هزاران مایل از تو دور هستند.یا روحشان یا فیزیکشان.ساعت های طولانی به اینکه چقدر زمانت را برای آنها صرف کرده ای به آنها فکر می کنی.ولی این فکر کردن ها الکی هست.چون کائنات و نیروی برتر تو را از آنها دور کرده است.گاهی با اتفاق هایی که خودت هم باورت نمی شود ولی در دنیایی که همه موجودت به گونه ای که خودشان هم باورشان نمی شود که موجودی ورای قدرت اونها ، اونها را اداره می کند و به هر جایی که خودش اراده کند آنها را سیر می دهد.شب ها از پی روزها می آید و گاهی هم دچار روزمرگی می شویم ولی نمی دانیم که تمام ذرات عالم دست به دست هم می دهند که به آنچه که دوست داریم برسیم.خالق زیبایی ها که همه چیز را به بهترین وجه رقم می زند.گاهی اشکمان را در می آورد ، گاهی هم مسیر را برایمان سخت می کند.گاهی مورد تهمت و گاهی وسیله ای می شویم که آدمیان با خودشان صحبت کنند.ولی نمی دانند که قدرت برتر که همه جهان با اراده او اداره می شود ، همه برنامه ها و اهداف را به هم می ریزد.چون می خواهد آدم خودش را بشناسد ، اطرافیانش را ، کی با او صادق است و اصلا کی قرار است با او بماند و مسیر را با او ادمه بدهد.خیلی ها از این مسیر جا می مانند ، چون آدم مسیر دیگری هستند ، گاهی انسان هم می فهمد که خیلی الکی هست ؛ چرا که اون قدرت برتر و اون کسی که روشنایی ها را نشان می دهد و لبخند را بر لبت می نشاند ، بهت می فهماند که امیدت را از دست نده.چیزهایی که تو می خواهی و گاهی با مانع بر می خوری ، در جایی دیگر و در زمانی که با نظم می باشد به تو داده می شود.گاهی همین آدم الکی حسابی غر می زند ، بی تابی می کند.از اینکه اون لحظه باب میلش نبوده دنیا را کن فیکون می کند.گاهی سد راه دیگران می شود، گاهی ظلم می کندو هزاران چیز که اطرافمون هست و همین آدم الکی انجام می دهد.چون فکر ندارد ، چون به اطرافش به اومدن شب و روز که همه اش معجزه هست و حتی خودش که یک معجزه می باشد ، فکر نمی کند.

امیدوارم اطرافمون پر بشه از اون آدم حسابی هایی که ، انسان کامل نیستند ولی می شود به وجودشان ، مهربانی هایشان ، مومن بودن هایشان و از همه مهمتر انسان بودن هایشان دل خوش داشت.

من که دلم برای همچین آدم هایی پر می زنه. شاید در جایی دیدم ، نمی دونم اینجا زمین هست ولی آدم ها به امیدها و رویاهاشون دلخوش دارند.

ادم حسابی هم باشیم.آدم های الکی زیاد هستند.

بی خیال

شاید از این واژه ، مواقعی که کاری از دستمون بر نمیاد استفاده کرده باشیم.

بی خیال جاهایی که تمام تلاشمون رو کردیم و قدر دانسته نشد و گفته شد که میخواستی نکنی.

بی خیال غصه هایی که آرامش را  از خیال و روحمون سلب میکند.

بی خیال آدمهایی که بی لیاقتیشان به خودشان هم ثابت شده است.

بی خیال امیدهایی که ناامید شد.

بی خیال راههایی که فک میکردیم اگر می رفتیم ، زندگیمان عوض میشد.

بی خیال همه آنچه که آزارمان می دهد.و فقط باید رهایشان کرد.

بی خیال انتخاب های اشتباهی که داشتیم.

بی خیال هزاران فرض و اگر....

مسیر زندگی کوتاست.از کنار بعضی آدمها فقط باید رد شوی.به خودت از اون بالا نگاه کنی که آیا مسیر و آدمهای اطرافت درستند یا فقط ممکن است باید راه را کج کنی تا در کنار آدمهای درست قرار بگیری.انتخاب ها تاوان سختی دارد ولی به تو میفهماند که کوتاه هستند و ارزش لحظه ای درنگ را هم ندارند چه برسد که به آن ها میدون برای تاخت و تاز در زندگی داد.

بی خیال.......